نتایج جستجو برای عبارت :

وقتی کوه آرزوها آوار میشه روی سرت :))))

 
 
 
 .مرتب گوششون میکنم :جمعه، آینه، کودکانه، مردتنها  و آوار، آوار، آوار! صدبار فکرکنم گوشش کردم.عجیبه  شعرش! انگار شهیار قنبری شرایط منو داشته وقتی برای این کار شعرشو سروده! داره فرهاد از زبون من حرف میزنه: توهم با من نبودی!
حالم خوش نیست. به هر دری میزنم بیفایده ست. انگاری منو جادو کردند. بسراغ هرکسی که میروم مرا پس میزند .بلافاصله عین کسیکه اعصابش خرد بشه وبره سراغ سیگار،منهم سراغ موسیقی میرم. 
این کاخ آرزوها چیست ...که از بچگی زحمت ساختنش را میکشی ...دیوار هایش را محکم میکنی مبادا فرو بریزد ...هر شب به بلند تر شدنش فکر میکنی ...روزی نیست که در پی جلال و شکوهش ندوی ....لحظه ای نیست که آیینه کاری هایش حواست را پرت خودشان نکنند ...ثانیه ای نیست که از پله هایش پایین و بالا نکنی ...اتاق هایش را یک به یک باز نکنی و داخلشان سرک نکشی ...لحظه ای نیست که راه نروی و تمامش را با عشق،قرین نکنی ....این کاخ آرزوها چیست که انقدر به پایش "عمر" میگذاری،اما نیمه های
زیر پنجره‌ی اتاقم یک کافه است. با صندلی‌های چوبی که داخل پیاده‌رو چیده شده و همیشه خدا جمعی دور میزش نشسته‌اند. 
هر چند شب یکبار از اتاقم شمارش معکوس جمعی را میشنوم که با هیجان از ده تا یک میخوانند و بعد با صداهای شادشان فریاد میزنند "تولدت مبارک" من شمعی را تصور میکنم که فوت و آرزوهای مگویی که در دل خوانده میشود.
کافه و آدمهایش روز و شب به یادم می‌اورند که زندگی در جریان است، مردم می‌آیند و میروند و روی فنجان‌ها رد ماتیک قرمز مینشیند و پاک
زیر پنجره‌ی اتاقم یک کافه است. با صندلی‌های چوبی که داخل پیاده‌رو چیده شده و همیشه خدا جمعی دور میزش نشسته‌اند. 
هر چند شب یکبار از اتاقم شمارش معکوس جمعی را میشنوم که با هیجان از ده تا یک میخوانند و بعد با صداهای شادشان فریاد میزنند "تولدت مبارک" من شمعی را تصور میکنم که فوت و آرزوهای مگویی که در دل خوانده میشود.
کافه و آدمهایش روز و شب به یادم می‌اورند که زندگی در جریان است، مردم می‌آیند و میروند و روی فنجان‌ها رد ماتیک قرمز مینشیند و پاک
پاورپوینت انواع ساختمان و مدلهای آوار
دانلود پاورپوینت با موضوع انواع ساختمان و مدلهای آوار، در قالب ppt و در 18 اسلاید، قابل ویرایش. بخشی از متن پاورپوینت: انواع ساختمان: ساختمان ها بر اساس جنس مصالحی که در آنها به کار رفته و نوع آنها به چند طبقه تقسیم میشوند. 1- ساختمان های بدون اسک
جوانی می گذشت.چیزی با کُلی پاف و پوف و دود، جلو روش ترکید. تا دود بنشیند و جوان به خودش بیاید بابای آرزوها جلو روش ظاهر شد.ردای بلندی به تن داشت و عصاش را تو هوا تکان داد و پرسید: «چه آرزویی داری؟ بگو تا به طرفه العین برآورده ش کنم.»جوان یک ابروش را بالا برد و بابای آرزوها را براندازی کرد و گفت: «آرزو می کنم من، تو باشم!» نویسنده: علی کرمی / از کتاب «جن زیبایی که از پترا آمد»منبع:عصر ایران
دانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم (کیفیت خوب mp3)
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام دلشوره
شاید برای تو کمی سخت است بفهمی حال من راباید شبیه من کمی دیوانه باشی بفهمی حال من رامن حاضرم از عشق تو چتر از سر بارون بگیرممن بیخیال زنده موندن حاضرم با تو بمیرممن بیخیال زنده موندن حاضرم با تو بمیرمدانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم (کیفیت خوب mp3)بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم نیستی و من خواب ندارمآخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم نیس
به هرحال دیر یا زود به ما می‌رسند. امیدها، آرزوها، امیال، معجزه‌ها، جادوها، تمام آنچه می‌خواهیم و گهگاهی امید به دست آوردن‌شان یا یأس از دست دادن‌شان  باعث خارش روح‌مان می‌شود.همه‌شان مثل راننده اتوبوس‌های وراج در همان ایستگاه اول ایستاده‌اند و حواسشان به مسافران منتظر در ایستگاه‌ها نیست.اما آخرش که چه؟به هرحال باید حرکت کنند و مسافران‌شان را سوار کنند!  
چارته پیشوندی فعل که تقریبا گیلکی دل یته مفهوم دأرن:
✔️ دپارسن /də.pārəsən/(ف: آوار شدن)
✔️ فوسوسن /fu.susən/(ف: فروریختن)
✔️ دکلسن /də.kələsən/(ف: ریختن)
✔️ فگردسن /fə.gərdəsən/(ف: واژگون شدن)
 
چندته مثال: وی خؤنه «دپارسه بؤ».(=خونه‌اش آوار شده بود.)
کؤنه کندوج پرسال «فوسوس».(=کندوج قدیمی پارسال فروریخت.)
دیشؤو تورِ وا بگنسه دیوار «دکلسه».(=دیشب گردباد زده دیوار ریخته.)
دیس «فگردس» اسکانشان چئل‌چیله بؤبؤن.(=دیس افتاد استکانها چهل تیکه شدن.) 
تابلوی کائنات ییا تابلوی آرزوھا تکنیکی بسیار قدرتمند و البته ساده و راحت است که به راحتی می‌توانید آن را متناسب با آرزوها و اهداف خود بسازید. این تکنیک می‌تواند زندگی را جادویی و غیر قابل باور کند!
تخته آرزوها ابزاری است برای شفاف سازی، آگاهی و متمرکز ماندن بر هدف هایی که در زندگی دارید.
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی به نام بی تو اوار شدم از همه بیزار شدم نیستی و من خواب ندارم از ارون افشار با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang bi to avar shodam az hame bizar shdam
دانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم آرون افشار (با کیفیت بسیار عالی)
شاید برای تو کمی سخت ♫ است بفهمی حال من را ...♫♫
باید شبیه من کمی دیوانه ♫ باشی بفهمی حال من را...♫♫
من حاضرم از عشق تو چتر ♫ از سر بارون بگیرم...♫♫
من بیخیال زنده موندن ♫ حاضرم با
به نام خداوندی که خداییش نقصان نپذیرد
سال‌ها بود که تو آسمون شب دنبال هیچ ستاره ای نبودم. آدم‌ها معمولا وقتی سرشار از امید و پاکترین آرزوها می شن، تو آسمون دنبال پرامید ترین ستاره می گردن.
و امشب بعد از سالها سرشارم از عمیق ترین آرزوها برای نور هر دو دیده که میره تا فردا روز خوبی بسازه واسه خودش.
‍ لیلة الرغائب ‍
پنجشنبه ۹۷/۱۲/۱۶
ماه رجب ماه پر برکتیه. اولین شب جمعه ماه رجب شب لیلة الرغائب (شب آرزوها) است! تو هم مثل من این شب را به دوستات یادآوری کن؛ به این امید که از باغ دعاشون، یه گل استجابت هدیه بگیرى!!!
دعای مخصوص شب آرزوها:
سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ  وَ یا کاشِفَ الغَمّ  فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین.
حضرت محمد(ص) فرمودند: هر کسی مردم را از این دعا
امشب، بر خلاف بقیه شب ها، غیر رسمی است! مثلا برعکس شب قدر ... شب قدر کلی اعمال دارد، کلی تشریفات و از این چیزها ... اما امشب ... فقط برای دو نفره های عاشقانه بنده-خدایی است ... امشب فقط برای این است که تا صبح بنشینیم جلوی خدا شعر بخوانیم ... فال بگیریم ... گریه کنیم، بخندیم، دوباره گریه کنیم ... امشب وقت خوبی ست که دلمان محکم برای آرزوهایمان بکوبد و این تپش ها را یواشکی توی گوش خدا بگوییم ... و خدا هم که بخیل نیست! هنوز گفتنمان تمام نشده می خندد ... و همین خند
خانواده‌ای را تصور کنید که زلزله‌ای بی‌هوا آمده باشد و خانه و زندگی‌شان را بر سرشان آوار کرده باشد و حالا سیل، همه‌ی دار و ندارشان را که خلاصه شده در یک کانکس کوچک با خودش برده. تصور کنید خانواده، پناه گرفته‌اند بر بلندی‌ای جایی و بی‌تفاوت، بر آب رفتنِ باقی‌مانده‌ی آنچه که داشتند را نگاه می‌کنند.
تصور کنید صدای سوزناک دودوک بپیچد توی هوا. یک کسی یک گوشه‌‌ای نشسته باشد و تمام غم‌های عالم را بریزد توی آن تکه چوب بی‌جان و صداش، صدای غم
دانلود آهنگ جدید احمدرضا آوار به نام هانا
Текст песни Hana Ahmad Reza Avar
یه دختر دارم گیسو کمنده تا میبینه منو یه ریز میخندهУ меня есть девушка, которая носит парик, пока она не увидит, что я немного смеюсь
من برات صخره میشم استاده و محکمЯ буду для тебя камнем, мастером и сильным человеком
شورو حال منی راحت و خاطر جمع باش که مثل کوهم

ادامه مطلب
المنه لله که در میکده باز است                 
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است   
امشب مستی آسمان رو به فزون گذاشته است و پیاله پیاله شراب مرا سیراب نمی کند ... 
خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز اسست ...
آری ... من شراب تو را می خواهم ... این مستی های زودگذر مرا سیراب نمی کند ... من شراب تو را می خواهم ... می خوام تو را در جام برییم و آنگاه بنوشمت ... تا آنجا که عطشم فرو نشیند ... تا آنجا که از تو مست مست شوم ... تا آنجا که تک تک ذ
پای‌بست دنیا متزلزل بود ، چراکه قلب انسان متزلزل بود : زیر آوار سنگ‌هایی که انسان‌ها اورشلیمش می‌خواندند ، زیر آوار پیش‌گویی‌ها ، ظهور منجی‌ها ، مراسم مذهبی ، زیر یوغ فریسیان و صدّوقیان ، اغنیایی که می‌خوردند ، فقرایی که گرسنه بودند ، و زیر سیطره‌ی خداوند یهوه ، که از محاسنِ او خون بشریت ، قرن‌ها و قرن‌ها ، به‌درون گرداب مرموز روان بود ، خُرد گشته بود . از هر دری که با این خدا وارد می‌شدی ، فریادش بلند می‌شد . اگر کلامی محبت‌آمیز بر ز
#ترانهدارم از دست تو میرم ، من به جایی نرسیدمچشماتو قبله ی من کنبه خدایی نرسیدم
چه گناهی کرده قلبم که دلم شبیه دریاستتو که میری از کنارم یه کویر سرد و تنهاست
دلم آشوبه عزیزم، روزگارم تیره و تاربیا دستامو بگیر و در بیار از زیر آوار
بغض چند سالمو بشکن روزگار من سیاههمن فقط نگاتو میخوامنکنه اینم گناهه
پا به پای من بمون و قصه‌مونو تازه‌تر کناین روزا کنار من باشیه جهان و دس به سر کن
این هوا هوای درده، زنده باشی یا بمیریبایدم وقتی که رفتیواسه
ما یادمون نمیره تصویر تلویزیون رو که نشون میداد گوساله هایی که داشتن با فیلم و عکس از پلاسکوی آتیش گرفته لایک و فالور جمع میکردن‌. ما یادمون نمیره که شما تمام لحظه هایی که اون گوساله ها با اشتیاق به صحنه روبروشون نگاه می کردن توی ساختمون قدیمی بودین و برای حفظ جون آدمایی که اصلا نمیدونستید تو ساختمون هستن یا نه داشتید وسط آتیش و دود دنبالشون می گشتید. ما یادمون نمیره که همه چی آوار شد و شما بودید زیر اون آوار تموم نشدنی... ما یادمون نمیره سکو
سنگینی چیست؟ بشکند و فرو ریزد! سیاهی چیست و سردی، که به زیبایی هجوم می‌آرد و طلب نکبت می‌کند؟ باشد بر طلب تو، پلشتی و نکبت از آن تو باد! این آرزو برآورده شود، بلکه آتش‌ات زند تا در آتش خویش از نکبت خویش خلاص شوی! باری همه‌ی آرزوها و نکبت‌ها برآورده باد!

باشد این جهان از آن تو! آن جهان هم از آن تو! بهشت می‌خواهی، پس دوزخ‌اش نیز خواستی. این بهشت و این دوزخ از آن تو باد! نور خواستی، ظلمتش نیز طلبیدی، این نور و این ظلمت ارزانی تو باد! 

صافی چیست؟
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام دلشوره آهنگساز: آرون افشار ، تنظیم کننده: معین راهبر ، ترانه سرا: علیرضا مرتضی قلی ، نوازنده گیتار: فرشید ادهمی Download New Music Aron Afshar Called DelShoore آهنگ جدید و شنیدنی آرون افشار به نام دلشوره را با بهترین کیفیت و لینک مستقیم از سایت یک موزیک دانلود کنید.   متن آهنگ دلشوره آرون افشار »───♫♫●|●|●♫♫───« شاید برای تو کمی سخت است بفهمی حال من را … ! باید شبیه من کمی دیوانه باشی بفهمی ، حال من را … ! »──|♫●|──« من
کوچیک بودم ،شاید دوم سوم ابتدایی اینا، میرفتم کلاس تکواندو. ی دختر کوچولو با موهای مصری ک با ذوق و شوق میرفت باشگاه ک بشه یه رزمی کار!
وقتی تو امتحان قبول میشدیم و کمربند رنگ جدید میگرفتیم، جلوی همه،استاد کمربندو برامون میبست، به هم احترام میذاشتیم و همه دست میزدن..چه کیفی داشت...خودمونو تصور میکردیم وقتی کمربند مشکی رو قراره ببندیم
چند سال رفتم، تا جایی ک چند ماهی مونده بود ب اینکه برم برا امتحان کمربند قرمز( ترتیب کمربندا این بود: سفید، زرد
اوایل سال نو خیلی از مشاوران تاکید می کنند فهرست از آرزو تهیه کنید؟تا حالا فهرست آرزوهاتو نوشتی ؟روانشناسان معتقدهستند که اگه آرزو نداشته باشی با مرده تفاوتی نداری انسان زنده با آرزوهاش زندس آرزو به زندگی جهت می دهد آرزوها محرک برای تلاش اند خیلی ها می گویند ایرانی ها پیشرفت نمی کنن چون آرزو ندارند مطمعنا برای خیلی ها پیش آمده که وقتی آرزوشو مطرح می کنند توسط دوستان اطرافیان مسخره می شوند .آیا آرزو باید مطرح کرد یانه ؟به اعتقاد بسیاری از پ
 رفتنت، بل فاجعه بوداتفاق که نه!مثل خشکسالی‌های ممتدمثلِ،،، سوءتغذیه ی                  درخت!. وقتی که رفتی دنیای من چهار دیواری شد درانحصارِ تاریکی. تو که رفتی  همه چیز دنیا عجیب شد مثل آوار زده‌ایی کهلاشه‌اش را از زیر خاک بیرون می‌کشد، برای :     --خاک سپاری!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
رد خون را نگیر.
وقتی به خراش هایِ موربی که به موازات یکدیگر روحم را شکافته اند میرسی، رنگ نگاهت را دوست ندارم عزیز. از وهم رنج آلودی که در مردمک هایت دو دو می‌زند، دست هایم مشت می‌شوند. اما به خاطر دارم که تو را به جای چه شب ها و روزهایی دوست داشته ام، محبوب من. پس از آن لبخند کش آمده ام تعجب نکن.
تعجب نکن وقتی علی‌رغم گفته ام، رد خون را گرفتی، چیزی نگفتم.
وقتی دستت را روی شیارهای خون آلود روحم کشیدی، لب هایم را روی هم فشردم تا ناله ی دردناکم آسم
هر واژه در  معنای خود گنگ است
مثل منی خسته که جا مانده است در ابهام
من خستگی هایم همه دیوار و زندان شدگویی که گم شد من میان خستگی هایم
حرفی ندارد این من جان داده بعد از این دیر است میدانم ولی باید بگویم زود
آوار این غم را خدا باید که بر دارد....مبهم نوشت
خواستم در چالش بیست سال دیگر شرکت کنم. خواستم بیایم و برایتان بنویسم :
بیست سال دیگر در 46 سالگی ام ایستاده ام و چنین شده ام و چنان.
اما تصمیم گرفتم ننویسم.اگرچه نوشتن از آرزوها همیشه لذت بخش است اما دیگر قصد کرده ام تا زمانی که برای رسیدن به یک آرزو در مسیر نیفتاده ام و به آن تحقق نبخشیده ام به شکل عمومی درموردش حرف نزنم.چون در صورت نرسیدن،بیشتر عذاب می کشم.
من یک قوطی آرزوها دارم که خودم ساختمش و داخل آن،در کاغذهای رنگی لوله شده ای،از آرزوهایم
نوروزتان پیروز
پارسال گذشت
اکنون در سال جدید همینطور که موقع مشکلات سختیها خدا بیادتون میاد و خدا باید به دادتون برسه در هنگام شادیها و خوشیها هم یاد خدا و سپاسگذاری از پروردگار یکتا باشید.
با بهترین آرزوها برای همگی در سال نو 
راه‌های بسیاری رو طی نمودم در نهایت به این مهم رسیدم که باید نفس را زیر پا خرد کرد.
نباید چیزی به اسم "من" وجود داشته باشد. این می‌شود اولین قدم روبه جلو. 
شمعی برای فوت کردن نبود که هیچ؛ از پس بالن آرزوها هم بر نیامدم.
امّا با تمام‌ اینها مسیر سخت مشخص است. 
تامّام 
رفتن تو:
رفتن تو 
اتفاق بزرگی است 
فاجعه ای بی پایان
مثل خشکسالی های ایران
مثل سوء تغذیه کودکان آفریقا
وقتی تو رفتی خانه ی ما چهار دیواری ای شد 
بی در و پنجره،
تو که رفتی  
همه چیز دنیا عجیب شد 
مثل آوار زده ایی
که جنازه اش را از زیر خاک بیرون میکشند 
که به خاک بسپارند 

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
تابلوی آرزوها چیه؟
تابلوی آرزوها یا تابلوی اهداف یه تابلو با کلی عکس و نوشته و .. از اهداف و آرزوهای شماست. دلیل اصلی درست کردن این تابلو ایجاد انگیزه برای شماست، این تابلو رو یه جایی که در دیدتون باشه نصب کنید تا بارها و بارها در روز ببینید و هر دفعه با دیدنش برای حرکت به سمت آرزوها و اهداف تون انرژی بگیرید. یادتون نره رویا بافی و آرزو کردن اصلا وقت تلف کردن نیست، اگر براشون تلاش کنی یه جور برنامه ریزی برای آینده محسوب میشن.
اینجا ایده های مخت
راه‌های بسیاری رو طی نمودم در نهایت به این مهم رسیدم که باید نفس را زیر پا خورد کرد.
نباید چیزی به اسم "من" وجود داشته باشد. این می‌شود اولین قدم روبه جلو. 
شمعی برای فوت کردن نبود که هیچ؛ از پس بالن آرزوها هم بر نیامدم.
امّا با تمام‌ اینها مسیر سخت مشخص است. 
تامّام 
کتاب های طرح کتاب‌خوان آذر ماه ۱۳۹۷ معرفی شد










کتاب‌های
«ادب نبوی»، «سرزمین آرزوها»، «ماهک و غول سرزمین پارچه‌ها» و «قصه های شب
چله» به عنوان آثار ارائه شده در طرح کتاب‌خوان آذر ماه، معرفی شدند.

به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، طرح کتاب‌خوان آذر ماه
با ارائه کتا
همه‌ش ۱۴ سالم بود.
آنهمه بلا از زمین و آسمان بر سرمان آوار شد. 
کاش هرگز بی خوابی های شبانه دیگر سراغ من نیایند. چه لذت بخش بود اگر پاکنی وجود داشت که بخش هایی از زندگی را پاک و در نهایت نابود می‌کردیم و می‌توانستیم به مغزمان دسترسی داشته باشیم و بخشی از خاطره هارا از فایل گذشته مغزمان پاک می‌کردیم.
 
 
آن حکایت که یکی بر سر شاخ بن می‌برید را شنیده‌ای حتما؛
آنکس منم.انگار کن کسی را که به خیال خود، خشت روی خشت می‌گذارد به امید ساختن، اما خشت از ستون بر می‌دارد برای ساختن دیوار؛آن کس منم.انگار کن کسی که آتشی افروخته است برای گرم شدن، اما سرمایه‌اش را می‌سوزاند؛آن کس منم.گویند رو سیاهی به ذغال می‌ماند،سیاهیِ آن ذغال منم.
نام کتاب: مواد مخدر آرزوها را می‌کُشدنویسنده: ژان-پل اوپورنمترجم: دکتر امان اله ترجمان
Les reves meurent Sous La droque
Aupourrain, Jean Paul
 
نوبت و تاریخ چاپ: چاپ دوم ، مهر ۱۳۷۸ناشر : انتشارات پَر شکوهتعداد صفحات: ۳۰۸ صفحه.اندازه صفحات: ۲۴×۱۶عکس : نداردشابک:  ۹۶۴۹۲۰۷۱۳ | ISBN : 964-9-207-1-3
* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: سه‌شنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
* تاریخ مطالعه‌ : مطالعه‌ی اول از تیر ماه تا ۱۷ مرداد ۹۸ (۰۰:۴۳)
* معرفی و بررسی:بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب، دا
نام کتاب: مواد مخدر آرزوها را می‌کُشدنویسنده: ژان-پل اوپورنمترجم: دکتر امان اله ترجمان
Les reves meurent Sous La droque
Aupourrain, Jean Paul
 
نوبت و تاریخ چاپ: چاپ دوم ، مهر ۱۳۷۸ناشر : انتشارات پَر شکوهتعداد صفحات: ۳۰۸ صفحه.اندازه صفحات: ۲۴×۱۶عکس : نداردشابک:  ۹۶۴۹۲۰۷۱۳ | ISBN : 964-9-207-1-3
* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: سه‌شنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
* تاریخ مطالعه‌ : مطالعه‌ی اول از تیر ماه تا ۱۷ مرداد ۹۸ (۰۰:۴۳)
* معرفی و بررسی:بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب، دا
دیگه خودمو نمیشناسم.نمیدونم چه کار خواهم کرد.
 
آخداکسی رو جز تو ندارم:)و فقط تو حالمو میدونی.اسماءواگذارت میکنم.نمیدونم چه تاوانی خواهی دادولییک سال و دو ماه و بیست و پنج روزی که به امیدت جون کندمو یه عمر زندگیمو با یادت ساختموهمش آوار شد رو سرمهر لحظه جلو چشممهو قلبمو شکسته. بدجورم شکسته.و این خیلی تاوان داره :)سَیَسالک الله عن کل قلب کسرته 
من که از حسرت دیدار تو کورم سال ها در تن خود زنده به گورم در گلو قوت فریاد ندارم اشک دل می شکند سنگ صبورم خانه ام را سرم آوار نکن باز عشق زد تیشه بر آن کوه غرورم آسمان تا به زمین راه کمی نیست خاک چشمان تو شد راه عبورم یا مرا یا خبرم را برسانید آه می میرم از این غم ز تو دورم خط زدم فاصله ها را نرسیدی ماهی مرده ی این تنگ بلورم پس بده بال و پرم را قفسی نیست چشم را بسته و مشکوک به نورم #الهام_ملک_محمدی
♥️با سلام خدمت همراهان گرامی وبلاگ persian scs mod♥️
 
امشب ساعت ۸/۲۰ دقیقه و ۲۰ ثانیه زمان میشه :
 
            *20:20:20 2020*
 
که دیگه تکرار نمیشه
 
لحظه خوشی باشه برای همگان ، و همچنین برای شما همراهان همیشگی perisan scs mod بهترین آرزوها رو داریم.
 
این روزهای کثافت هم روزی بالاخره تمام خواهد شد. حال یا در زمان ما یا در زمان کسانی که بعد از ما خواهند آمد. روزی که دیگر مستبدان در راس امور نخواهند بود.
و البته کسی باور نخواهد کرد ما چه زجری کشیدیم در این مملکت گل و بلبل. چه آرزوها و رویاهایی که از ما تباه نکردند، چه باورهایی که در ما نسوزاندند.
حالا بگن شب آرزوها ولی شب رغبت‌ها قشنگ‌تره واقعا... فک کن تو امشب میری دم خونه خدا... بعد خدا بغلت میکنه میگه بگو فدات شم بعد تو میگی من امشب اومدم فقط یه چی بخوام اونم اینکه دلم فقط شما رو بخواد... دلم همش سمت شما باشه... شوقش برای شما...بعد خب حق داره خدا ذوق کنه از این خواستمون دیگه بعد مستجابش کنه اون وقت چقدر حال دلمون خوب میشه... یا منتهی رغبه الراغبین
من که میدانم، تو به ندای قلبم گوش میدهی، تو اعماق خواسته هایم را می بینی، تو به آنچه قلبم میخواهد آگاهی :)
دوستت دارم خدای مهربانم :)
  سلااااااام :) موافقین سه تا از آرزوهاتون رو زیر این پست بنویسید؟ :) اول از خودم
اول:سلامتیمو بدست بیارم
دوم:به وزن دلخواهم برسم
سوم:سال دیگه بتونم رشته دلخواهمو ادامه بدم :)
حالا نوبت شماست :)) 
 
 خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین، پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشم هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رونوشت روزها
[ این یادداشت را می‌توانید گوش کنید. ]
آرزوداشتن و در کهکشان آرزوها مرغ خیال را پرواز دادن، فکر می‌کنم که راهی ساده، سریع و نسبتاً تضمینی برای بدبخت‌شدن باشد! البته نه بدبخت‌شدن، که احساس کاذب -اما عمیق- بدبختی. آرزوها جادوگران کهن‌سالی هستند که بی‌هیچ‌زحمتی صاحب بی‌چاره‌شان را به بزم ناکامی و شکست و حسرت و غم و اندوهی طویل دعوت می‌کنند.
خیالِ آشفته‌ای سرک می‌کشد به هزارنقطۀ نامربوط به زندگی، و آن‌ها را بزک می‌کند تا برای زندگی‌اش م
بی اغراق
قطعا دیشب یکی از بهترین شب های زندگیم بود.
صبح که پاشدم فکر میکردم کلش فقط یه خواب بود. یه خوابی که خودم ساخته بودم.
ولی نبود
همش واقعی بود.
.
.
انگار دیگه قدرتِ توصیف لحظه هارو از دست دادم
شایدم دلم میخواد همه اش مالِ خودم باشه؟ اره، اره دلم نمیخواد هیچ کس رو شریک کنم توش.
شاید بعدها نوشتم. 
باید نگهشون دارم واسه روزای دلتنگی..
علی رغم میل باطنیم و رؤیای سحرخیزی توی تابستون...صبح های تابستون رو اکثرا تا ١١اینطورا خوابم
اما امروز از دم دمای طلوع آفتاب...هوا هنوز گرگ و میش بوده بیدارم...تو حالت درازکش ...تیک تیک های قلبم...تعدد نبضم...راه هوایی که دیگه بسته شده و به زور یه کمی غذا میرسونه به ریه هاش!
حالا چند ساعتی گذشته و دیگه آفتاب پهن شده کف اتاق...
مامانم داره ملافه ی جدید آماده میکنه ...بابام شبیهِ هرروز مغازه رو باز میکنه و من فکر میکنم سنگفرش های سپه سالار هرچقدر هم جذا
در نظرم آمده ای لحظه ی باران شدنم  حال که بر پای تو آماده ی ویران شدنم    خویش در اندیشه ی من غیر تو تفسیر نداشت  آن شب بی مهری ات آغاز زمستان شدنم    در پس چشمان تو محکوم به دیوانگی ام  باز به من خیره نگر محض پریشان شدنم    فکر منی ذکر منی باز نگرد از دل من  از تو غرض بر دل دیوانه نگهبان شدنم  بر جگرم نیش غمت بود و زبان باز نشد  خواندنی از چشم تو شد قصه ی گریان شدنم  سوی فنا می بری ام رود به مرداب رسید  رو به عقب داری و من روی به پایان شدنم   
در نظرم آمده ای لحظه ی باران شدنم  حال که بر پای تو آماده ی ویران شدنم    خویش در اندیشه ی من غیر تو تفسیر نداشت  آن شب بی مهری ات آغاز زمستان شدنم    در پس چشمان تو محکوم به دیوانگی ام  باز به من خیره نگر محض پریشان شدنم    فکر منی ذکر منی باز نگرد از دل من  از تو غرض بر دل دیوانه نگهبان شدنم  بر جگرم نیش غمت بود و زبان باز نشد  خواندنی از چشم تو شد قصه ی گریان شدنم  سوی فنا می بری ام رود به مرداب رسید  رو به عقب داری و من روی به پایان شدنم   
سطح آب رودخونه یک وجب تا پر شدن و طغیان کردن فاصله داره، بله دیگه بستر رودخونه نصف شده و الان باید هم همه استرس سیل داشته باشن ، از طرفی هواشناسی ورود سامانه سرمایشی به همراه باران و برف رو اعلام کرده ، بارون بباره بدبخت میشیم...
ترس اصلی چیز دیگه ای هست که تقریبا غیر ممکنه،اما اگر‌ بارش ها ادامه پیدا کنه و این ترس واقعی بشه ، نه تنها خونه هامون کلا زیر آب مدفون میشه که اول از پایه تخریب میشه....
الان من نمی دونم ما بمیریم کشته های سیل محسوب میشی
آرزو دارم که آرزوی همه برآورده بشه
به مناسبت شب آرزوها کد تخفیف 5 درصدی برای تمامی محصولات سایت موجود می باشد.
بدین ترتیب اینترنت ایرانسل و شارژ ایرانسل از همیشه ارزانتر می شود.
کد تخفیف ویژه: wishes
ما را از نظرات و پیشنهادات خود مطلع سازید
با تشکر سجاد خداپرست
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
بعضی وقت‌های یا حتی به عبارت دقیق‌تر و بی‌تعارف‌تر 
در نود درصد اوقات زندگیم حس می‌کنم تبدیل شدم به یک لیست بلند بالا از کارهای عقب افتاده که قرار نیست هیچ کدامشان تیک بخورد...
کارهای عقب افتاده که از سر وظیفه‌است به کنار.‌..
آرزوها و دوست داشتنی‌هایم را هم یکی پس از دیگری از سر وا میکنم و پی‌اش را نمی‌گیرم 
رخوت است یا بختک هر چه هست دست از سرم برنمی‌دارد...
من یه روز از فصار روانی این همه کار جان خواهم داد
التماس دعای هدایت
آرزو دارم که آرزوی همه برآورده بشه
به مناسبت شب آرزوها کد تخفیف 5 درصدی برای تمامی محصولات سایت موجود می باشد.
بدین ترتیب اینترنت ایرانسل و شارژ ایرانسل از همیشه ارزانتر می شود.
کد تخفیف ویژه: wishes
ما را از نظرات و پیشنهادات خود مطلع سازید
با تشکر سجاد خداپرست
تو در فتنه از حد به در کردی
تو با من ز بد هم بدتر کردی
ز سوی نگاه تب آلودت
من تشنه را تشنه تر کردی
-------
پس از آرزوها پس از جستجوها
ندانی که ای مه چه ها کردم
تو را بین خوبان جدا کردم
صدا را به دل مبتلا کردم
ته کوچه نامت صدا کردم
خطا کردم ای مه خطا کردم
تو را با شبم آشنا کردم
-------
تو درد مرا از درون میکشی
تو من را به موج جنون میکشی
به حرف تب و تاب و تن تنها
مرا تا رگ ارغنون میکشی
-------
پس از آرزوها پس از جستجوها
ندانی که ای مه چه ها کردم
تو را بین خوبان جدا
در این روزهای اخر سال هرچند که مریضی و خانه نشینی هست و هیچ چیز مثل سالهای پیش نیست ولی دلگرمم... دلگرمم به سبزه هایی که سبز شده اند ... دلگرمم به صداها و خنده ها ... دلگرمم به حضورت...
عشق نجات بخش است، عشق درمان گر است، عشق زنده نگه می دارد...
دلم شعر می خواهد... دلم زیبایی می خواهد ... دلم نور می خواهد...
مطمئنم شعر و عشق و نور هم خواهند تابید بر این روزها ...بیش از پیش...
دلت گرم و سرت سلامت ...به امید دیدار روزهای روشن... به امید در آغوش گرفتن شادی ها و آرزو
کجا برد چرخ فلک ناگهان گوهرت را                                                                                                         که سوزاند یک عمر جان و دل و مادرت را 
زمین نعره سر داد از فتنه چرخ گردون 
                                          در ان دم که بر هم زد آن مدرسه سنگرت را
ندیدم تو را روی آوار های کلاست 
                                          ولی دیدم آن صفحه ی پاره ی دفترت را 
و من دستخط تو را روی ان صفحه دیدم 
                                          و من دیدم ا
هرچقدر دیدگاهم به زندگی و خوشبختی و رویا و اینده و اینا عوض شده باشه 
ادمها نمیذارن که من دیدگاهم بهشون رو عوض کنم میتونم بگم هشتاد و هشت درصد ادما غیرقابل اعتمادن این روزها و شما نمیتونی صادقانه خودت باشی در مقابلشون 
چون از کوچکترین اشتباهی که میکنی ممکنه یه اتیش بزرگ درست کنن 
امضا یک عدد ستوده ی ترسیده :(
پی نوشت : دعاها انرژی مثبت ها آرزوها و ویش یو د بست های شمارا خواستاریم 
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادمبیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادمز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابدکه در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادمچو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمدچه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادمتنم افتاده خونین زیر این آوار شب، امادری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادمالا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادیکزین شب های ناباور منت آواز می دادمدر آن دوری و بد حالی نبودم از رخت خالیبه دل می دیدمت وز جان سلامت می فرست
یاهو
دو شب پیش به نازنینی میگفتم احساس میکنم مرگ و زندگی توامان درونم جریان داره. زندگی با غلظت کمتر. مرگ با قدرت بیشتر. 
مرگ یا دقیق تر، تصور نیستی، ارزشها و آرزوها رو درونش می بلعه. زندگی باز میخواد توی این عرصه تاریک رخ بنمایانه. در برابر بی نهایت نیستی، البته که سوسویی بیشتر نیست. البته که زندگی فریباست. اما آری گفتن به زندگی دشواره.
همیشه یکی از آرزوها و دغدغه‌های اساسی ادبی من تشکیل یک حلقه ادبی بوده است. البته معیارهایی برای خودم معین کرده‌ام ولی ترجیح میدادم خود به خود اتفاق بیفتد و با چند رفیق پای کار و باحال و اهل شعر و ادب آغاز کنم. اسمش را هم معین کرده‌ام گوشه ذهنم که آب بخورد. احتمالا این فرض برای خودم بماند اما به نظرم آمد که اگر نگفته‌ام تا بحال، بگویم...
بسم الله الرحمن الرحیم
داشتم اسامی اش را میخواندم و از زیبایی هرکدام قلبم به وجد می آمد
تا رسیدم به الواجد...
معنی اش یابنده است
تکرار کردم الواجد الواجد الواجد
وباز غش و ضعفی که براش رفتم
ما از خدای گم شده ایم او به جستجوست
 
+دربساط آرزوها لیله الزلف تو جویم...
+عکس کاملا بی ربط:)
                                          
 
بین همه‌ی دعاها و مناجات‌ها خوانده و نخوانده، همین دو تا کلمه‌ی کوچک را جا گذاشته بین بقیه تا بعد از این همه سال سیاه بیاید و بیاید و بیاید و... برسد به دست من!
«و اعمُر قلبی» عمران یعنی آبادی، ساختن. «دلم را بساز»، «آباد کن دلم را». اگر خرابی نباشد، اگر ویرانی نباشد، کدام عمران؟!
خرابم... دلم ویرانه است... بسازش!
تو همان آشوب بزرگی که به دلم آمد و بر دلت نمیشیند مهار این آشوب ،چشمان تو فال است و به تماشایش نشسته ام و چشمان تو اما ما را نمیبیند/گفتند در شهر آشوب شده است و ندیده میدانم کار قدم هایت بوده وقت گذر از کوچه ی آدم ها/گاهی حکم گناه را میشود صادر کرد،وقتی میشود دنیا را به نفع خود امضا کرد /اجازه ی امضای چشمانت را به نفع دلم میدهی آیا ؟؟/زلزله گشت و این خانه به آوار نشست ،خانه ات آباد خاک این خانه پای قدم یار نشست .گاهی میشود حکم گناه را صادر کرد الها
وقتی دلشوره میگیرم معمولا چند تا دلیل با هم رو سر دلم آوار میشن
الان خیلییییییییییییی زیاد نگران بنیامین هستم تو این شرایط میاد ایران ، اعتراف می کنم من بهش جو دادم بیاد و گفتم دیگه بسه دوری
ولی وقتی اوضاع به این شدت داغون شد راضی به اومدنش نبودم هر چند بی نهایت خوشحالم ولی بی نهایت می ترسم
از جنگ می ترسم
از اینکه اتفاقی براش بیفته و تو فرودگاه بهش گیر بدن ...
کلا تا وقتی من بخوام کاری انجام بدم دنیا علیه من وای میسته متنفرم از این اوضاعی که پ
هر روز منتظرم که شاید در جایی ببینمت 
هر زمان منتظرم که شاید تلفنم زنگ بزند و تو منتظر جواب من باشی 
این ماجرا هر روز تکرار میشود 
مانند تکرار تنهایی ام  ، تکرار درد هایم ، تکرار هجوم افکار ناراحت کننده و...
اما آرامش من در همان افکاری است که تو در آن ها هستی
گاهی وقت ها فکر میکنم که در کنار تو هستم و آرامشی خاص تمام وجودم را میگیرد اما زمانی که به خودم میایم و میبینم که در کنارم نیستی انگار کوه درد بر سرم آوار میشود
به امید روزی که ببینمت و اطمی
در ادبیات دینی ، فطرت انسانی بر حسب مقتضیاتش
نیازهایی دارد که چنانچه آنها محقق یا رفع نگردند استعدادهای خدادادی انسان هیچگاه
شکوفا نخواهند شد. بر این اساس، نیازهای بشری محدود اند و امکانات و نعمتهای مادی
موجود در این کره خاکی جهت رفع نیازهای بعد مادی وجود انسان کفایت می کنند. با این
همه اما، در الگوی فکری مدرنیسم، نیازها دایره وسیعی دارند به عبارت دیگر هر نوع
خواسته و آرزوهای بشری در حوزه «نیاز» تعبیر و تفسیر می گردند. با این حساب نیازهای
غ
بی دلیل خوشحالم 
حالم خوبه 
مینویسم تا حاله خوبم رو به شما هم انتقال بدم 
الان فکرم آزاده و فکر کنم همین باعث شده 
احساس خوشحالی کنم 
البته این به این معنی نیست که اصلا ناراحت نباشم 
چرا امروز یه لحظه ناراحت و دلخور شدم(مرور خاطرات و اینا دیگه**)
ولی خب دوباره به روال سابق برگشتم ^^
خب همین دیگه امیدوارم مثل من ناراحتیاتون رو از فکر و ذهن و قلبتون بیرون بریزین و خوشحال باشین هر چند کوتاه 
با بهترین آرزوها برای همه "دنیز"
 
 
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
اینکه میگن "شما عزمتون رو جزم کنید و تلاش کنید، اونوقت تمام کائنات بسیج میشن تا تو مسیر درست رسیدن به خواسته‌هات قرار بگیری و برسی بهشون" ؛ خواستم بگم دقیقاً زمانی‌که  اطمینان داشتم همه‌چی داره درست پیش میره و مشکلی نیست‌ و دارم به خواسته‌م میرسم همین کائنات زدن کار رو خراب کردن.
 
 
 
 
 
+به درجه‌ای از معرفت رسیدم که اگه همه‌چی خوب پیش بره نگران میشم.
اولین خسران، اولین ناامیدی‌ات، اولین باری که مطمئن می‌شوی امیدت اشتباه بوده، که بیهوده دویده‌ای، که برای مسابقه‌ای تلاش کرده‌ای که نتیجه‌اش از قبل معلوم بوده. اولین باری که قدرت جبر را اینقدر ملموس از درون خودت احساس می‌کنی، آن لحظه‌ی عظیم فرو ریختن تمام باورها و شکستن تمام آرزوها و رویاها و در آغوش کشیدن حسرت... اولین کلماتی که پس از آن زمزمه می‌کنی "آخ که چقدر ساده بودم!" کی خواهد بود... آخ. کاش خبردار نشوم...
اگر مداد رنگی های محدودی داشته باشید برای خودتون تاج میکشید
یا برای پدر و مادرتون آسمون آبی و درخشان سرسبز...
یا مثلا یه رنگین کمان آرزوها میکشید که آرزوهای همه رو برآورده کنه یا...
یا یه شمع یه عالمه فانوس برای روشن شدن دنیا روی نقاشی کره زمین میکشیدین؟
 
مداد رنگی های محدود ما زمان و عمر ما هستن
 
چه بهتر و قشنگتر که صرف خوشحال کردن خودمون و عزیزانمون بشه
حالا عزیز برای یکی مادره یکی خانواده یکی وطن و هموطن...
هوالعزیز

شما آرزوهایتان را
دوست دارید !

این آرزوها هستند
که به انسان امید  به زندگی ونشاط می دهند.

عشق یکی از
آرزوهای آدمیان است.

آرزوهای انسان
تمناهای قلبی وذهنی او برای رسیدن به رضایت و رفاه وآرامش و لذت است.

برای رسیدن به
آرزوهایتان باید ترس از دست دادن عادات  و همچنین
جمود و خود برتر بینی را رها کنید.

مردم هنگامی که
درباورهای اشتباه خود زندانی می شوند .مفلوک وبیچاره  هستند

مفاهیم نیک زیستن
به تعداد باورهای آدمیان متغیر است.

 و برای ر
احمد احمد یکی از مبارزین انقلابی است که در شهریور ۱۳۴۱ به بویین زهرا می‌رود. در آن سال زلزله شدیدی در بویین زهرا رخ می‌دهد و خرابی زیادی به بار می‌آورد.
روزی با یکی از دوستان طلبه‌ام که قزوینی بود صحبت می‌کردم که فهمیدم پدربزرگش در همان سال‌ها در بویین زهرا زندگی می‌کرده و برای تجارت به سفر می‌رود. وقتی بر می‌گردد کل خانواده‌اش را در زیر آوار می‌بیند که جان داده‌اند بعد هم زن دومی می‌گیرد و دوست ما هم حاصل این ازدواج بود.
احمد احمد شای
دانلود آهنگ جدید امیر فرکوش به نام منزوی
Текст песни Monzavi Amir Farkoush
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریمМы пропускаем шепот, мы ненавидим шум
نه طاقت خاموشی، نه تابِ سخن داریمМы не можем терпеть, мы не можем говорить
آوار پریشانی‌ست ، رو سوی چه بگریزیم ؟

ادامه مطلب
چیزی که از من باقی مانده ته‌مانده‌ای‌ست از گذشته‌ام. شبحی از آرزوها، علایق، انگیزه‌ها، نفرت‌ها و عشق‌هایم. به من می‌گویند با این ته‌مانده کاری بیش‌ از آن که پیش‌تر می‌کردی بکن. من خودم را پیدا نمی‌کنم. 
انگار یک نفر کشتی‌گیر را تا سرحدّ مرگ زده باشی و بعد به بدن رنجور و لت‌وپارشده‌اش نگاه کنی و بگویی بلند شو. فینال قهرمانی‌ت مانده. بعد بگویی چرا ضربه‌هایت کاری نیست. لابد چون ضربه‌های پیشین کاری بودند.
من خسته‌ام. خسته‌ام و خستگی
Dead poets society
1989
 
می‌شنوی؟ صدای لحظه‌ها را می‌شنوی؟ بازدم نفس‌های مرگ بر گردنت سنگینی نمی‌کند؟ مو به تن من که سیخ می‌شود. هر کسی پیمانه‌ای دارد که مرگ در حال نوشیدن آن است. بله ما در حال تمام شدن هستیم و خود باید تصمیم بگیریم که چه از این دنیا می‌خواهیم. طریقه‌ی راه رفتن در مسیر زندگی آنقدرا هم مهم نیست. مهم اینه که از مسیر لذت ببری. ممکن است زمین بخوری یا پرچم موفقیت را به اهتزاز در بیاوری. میزان نحوه تلاش شما برای آرزوها و قدری شانس است. به
عاقا امروز  داشتم توی پست های پیش نویس شده سالها قبلم توی همین وبلاگ میگشتم اون روزا که  هنوز اینستا نرفته بودم یه عالمه پست پیش نویس شده قدیمی دارم برای سالهای نود و چهار و پنج که بعد از ترک وبلاگ هیچ وقت ثبت نشد بین اون پستا این دست نوشتم رو پیدا کردم خیلی خوشم اومد نمیدونم کی این رو نوشتم ولی خب جالب بود برام تصمیم گرفتم امروز انتشارش بدم 

من برایت یک غزل گفتم 
یک غزل ساده 
یک غزل بی ادعا 
یک غزل از جنس شبهای بلند بی تو در آوار سرد آرزو هایم
لذت بخش تر از آن مکالمه در زندگی ام نداشته ام.
همه اش گلایه بودو بغض اما شیرین ترین بود...
میفهمی وقتی میگویم شیرین یعنی چه؟
یعنی همان جایی که گفتی "همرو چپکی فهمیدی!"
هیچ چیزی نمانده که بعد از گفتن این جمله ات خوشحال شوم که خب بالاخره همه چیز درست خواهد شد.
همه چیز آوار شده روی زندگیمان.
زندگی هایمان!
: )
اما راحت شدم...
بند غم را از دلم باز کردی...
می شود رفت؟.
نقطه ی بعد از علامت سوال را فقط تو میفهمی.
مثل این که فرزند کوچکت را از خودت دور کنی که بیمار
#هفته_دفاع_مقدس گرامی بادتیر و گلوله، خون و آوار و جراحت این واژه ها اصلا شبیه شعر هم نیستباید بپاشونم اصول شاعری روشعرم که پیش جون آدمها مهم نیستموشک می‌باره روی بیتم گاه و بی گاهموشک تموم بچگی هامو گرفتههی جای قایم موشکا و جای خندهجیغ از گلوی ترسمون تا کوچه رفتهجنگیدن اصلا چیز خوبی نیست. باشه!اما نه وقتی حقتو دارن میگیرناین حرفهای شیکو باید پرتشون کردوقتی که ایمان و غزل توشون اسیرنما هرکجا ظلمی بشه باهاش میجنگیماین نوع جنگیدن برامون افت
سال پیش این موقع‌ها چه آرزوها که در سر می‌پروراندم و دریغ و حسرت که از تکاپو در مرزهای علم رسیده‌ام به دوره‌گردی و فروشندگی! از کار در پروژه‌های بزرگ نفتی رسیده‌ام به ویزیتوری آبکی!افق‌های روشن و آینده‌ی درخشان و از تو حرکت از من برکت و مزد تلاش و این حرفها هم یک مشت شایعه است.
این سال‌ها هرچه کردم خودم را اینطور توجیه کردم که این هم بالاخره یک‌جور تجربه است! یا اینکه مثلاً بالاخره باید از یک‌جایی شروع کرد! کاش می‌دانستم آخر تا کی...
یک ماه پیش با مادرم کاموا خریدیم و یک جفت میل هم همراهش برداشتیم. مادرم می خواهد آنها را شال و کلاه کند. از همان روز مادرم شروع به بافتن کرد و الان تا حدودی شال را تمام کرده است. 
برادر من دامپزشک است و برای خودش یک گربه ی ملوس دارد.اول از او خوشم می آمد‌٫ تا اینکه یک روز شال زیبایم را شکافته شده دیدم. حدس می زدم کار گربه باشد و حدسم هم درست بود.
آن روز آنقدر گریه کردم که خوابم برد و در خواب غرق شدم:
یک گربه ی بزرگتر از من جلوی رویم بود. داخل یک خان ک
احمد احمد یکی از مبارزین انقلابی است که در شهریور ۱۳۴۱ به بویین زهرا می‌رود. در آن سال زلزله شدیدی در بویین زهرا رخ می‌دهد و خرابی زیادی به بار می‌آورد.
روزی با یکی از دوستان طلبه‌ام که قزوینی بود صحبت می‌کردم که فهمیدم پدربزرگش در همان سال‌ها در بویین زهرا زندگی می‌کرده و برای تجارت به سفر می‌رود. وقتی بر می‌گردد کل خانواده‌اش را در زیر آوار می‌بیند که جان داده‌اند بعد هم زن دومی می‌گیرد و دوست ما هم حاصل این ازدواج بود.
احمد احمد شای
 
...و آن روزی که دستان محبت آسمان را شاد می بیند!
وقلب تو دگر غمگین ماندن نیست.
نه پیکاری ز زشتی ها در این دنیا.
نه زجر کودکی گریان!
و نه سقفی به روی خانه ی امید ، آوار می گردد.
همان روزی که دست مهربانی ها شود پیدا.....
تولد می شود آغاز....!
-
دلم سرگرم ماندن نیست.
و خوبی ها چه ناپیداست.
اگرچه آرزوی آن تولد بر دلم مانده!
 
 
و اینک آرزومندم 
 روز تولد انسانیت وجوانمردی در سراسر دنیا
بیست و نهم مرداد سال یک هزار و سیصد ونود و هشت
تولدم مبارک....
 
.
دیشب خواب تو را دیدم.میان مزرعه کوچک و سبزت نشسته بودی و تند تند حرف می‌زدی، با همان لهجه بامزه و شیرینت. از رویاها و آرزوها و آینده و تلاش.توی خواب مدام می‌پرسیدی و جواب نمی‌دادم ،فقط لبخند احمقانه‌ای می‌زدم.دهانم را باز می‌کردم تا جواب بدهم اما صدایی خارج نمی‌شد و نمی‌توانستم بگویم چقدر دلم می‌خواهد حرف بزنم.
میم نازنین
تمام دیشب توی خواب دلم می‌خواست حرف بزنم، از روزمرگی‌ها و دلتنگی‌ها و ترس‌ها.از اینکه شبیه همان آدم‌های احمقی ش
بسم رب الشهدا و الصدیقین
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
تماس گرفت و گفت برای مشاوره زنگ نزدم فقط میخواهم درد دل کنم
گفتم تمام حواسم جمع شماست
گلایه ها داشت،که چرا با این همه شهادت و ایثار و جنگ و...باز هم این همه مشکلات اقتصادی و اخلاقی و...
نمونه ها گفت و مثالها زد و در نهایت گفت
((ما که از آوار و ترکش همه را به جون خریدیم ،تو بگو همسنگرمن ما تقاص چی رو می‌دیم...)))
تعجب تمام وجودم را گرفت با این سابقه در دیانت چگونه آهنگ داریوش را زمزمه میکرد؟
صد و بیست نظر منتظر تایید...
و من همچنان قصد جواب دادن و تایید کردنشان را ندارم...
قصد دارم ها...
ولی باسن مبارک کمی تنبلی میکند!
چند روزیست به خانه ی پدری برگشته ام ، آن هم از سر بی میلی و اجبار...
اجبارِ کارهای اداری خودم و اجبار به تخلیه ی اتاق خوابم چون چند وقت دیگر اسباب کشی است...
بله...
مامان و بابا بالاخره بعد از N سال خانه را تغییر دادند...
من بعد از هفت سال فارغ التحصیل شدم...
اصلا شک دارم بخواهم به نوشتن اینجا ادامه دهم...
چند وقتیست در ذهنم آرزوه
معرفی کتاب هشت کتاب
این کتاب مجموعه اشعار سهراب سپهری است که شامل هشت دفتر به نامهای مرگ رنگ.، زندگی خوابها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه می باشد.
در ابتدای این کتاب شعرها همه رنگ سیاه دارند و بوی ناامیدی میدهند. اما همینطور که پیش می رویم به اشعار زیباتر و خوشبینانه تر برمی خوریم. آنچه در این مجموعه خودنمایی میکند توجه شاعر به مفاهیم آسمانی ست که در پس زمینه شعر و فرهنگ سهراب جاریست. 
البته واژه های ادیا
روایت ِ اول:با هرکی حرف زدم با اینکه شنوا بود با اینکه محرم بود و مرهم ...اما همیشه چیزی کم بود. چیزی گم بود. رشته‌های دلم مستاصلانه وصل نمیشدند ... دلم امروز هیچ نمیخواهد از تو. نه وصلی میجوید نه گله از گسستی دارد ... فقط دلجویی میخواهد ...فقط شنیدن می‌خواهد ...فقط گریستن میخواهد ... فقط خودت را میخواهد ... آغوشانه ..دلبرانه ...بگذار تپش‌های دلم میاندار بزم عزایت شوند ...به هر بهانه فابکی للحسین دانی چیست؟ یعنی غمت را گره بزنی به بلندای غم حسین ... وگرنه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، طرح کتاب‌خوان
آذر ماه با ارائه کتاب‌های «ادب نبوی» از آیت الله حاج آقا مجتبی
تهرانی، «سزمین آرزوها» از مرتضی عبدالوهابی، «ماهک و غول سرزمین پارچه‌ها»
از اعظم سبحانیان و «قصه های شب چله» از الهام ابراهیمی معرفی شد.
ادامه مطلب
الف توییت کرده سوبر، آخرین‌چیزیه که موقع پایان دنیا می‌خوام باشم. ولی من جداً دلم می‌خواد سوبر باشم بچه‌ها. وحشت رو بغل کنم و با چشمای خودم ببینم چطوری همه‌ی ترسا و آرزوها و عشقا و نفرتا از بین می‌ره. تک‌تک مرگ‌ها رو با چشمام ببینم. تمامِ صحنه‌های دردناک توی فیلم‌ها رو با گوشت و خونم حس کنم. تمامِ نوزادهایی که تنها و بی‌مادر دارن گریه می‌کنن رو تماشا کنم. درد رو زیر پوستم حس کنم. چون.. این چیزیه که انسانیت همواره بوده. و این درد چیزی بود ک
من حقیقتا خیلی خسته م. ده روزه رابطه م با علی تموم شده. بعد از سه جلسه مشاوره ازدواجِ طاقت فرسا، بعد از یک عالمه صحبت و بحث فرسایشی. بعد از یک دنیا تلاش و صبر و حوصله خرج کردن. خسته م چون امتحان زنان دارم پس فردا و هیچوقت اینقدر غیر آماده و درس نخونده نبودم برای امتحان. امشب دو تا نمونه سوال زدم دیدم در حد پاسی هم نیستم حتی. روان پزشکم دوز داروی ضد افسردگی و اضطراب و وسواسم (!) رو پنجاه تا برد بالا. حالا شده صد و پنجاه. شبها با کلونازپام میخوابم و قب
آخرین بار این‌قدر باران شدید بود که نمی‌شد جایی را دید. تمام بعدازظهر را منتظرت بودم که شاید بتوانم چند کلمه با تو حرف بزنم. آخر شب بالاخره آمدی و همان چند جمله و همان نگاه‌های کوتاه چند هفته‌ام را به هم ریخت.تمام آرزوها، تمام دل‌خوشی‌ها و تمام حس‌ها را با تو دفن کرده‌ام. حس می‌کنم مرده‌ام. آمده‌ام اینجا تا شاید کلمه‌ها مثل ضربه‌های پیاپی تیشه زمین را بشکافند. دنبال تو نمی‌گردم. دنبال خودم می‌گردم؛ دنبال کسی که مرد، دنبال کسی که گم ش
تازگی شدیدا احساس بیچارگی و درماندگی دارم‌. دوست دارم از رختخوابم جدا نشوم و تا شب و شب تا صبح زار بزنم. اصلا انگار تمام وجودم گریه میکند و زار میزند. نه اینکه فکر کنید هی بشینم گریه کنم نه اصلا از همه حرکاتم و رفتار و اعمال و گفتارم گریه سرشار است. با کوچک ترین چیزی احساساتی یا عصبی میشوم. بعد تا سر حد دیوانگی غمگین و ناراحت. 
بهش میگویم فکر کنم پی ام اس گرفته ام بعد فکر میکنم پی ام اس که گرفتنی نیست. ثمین میگوید این جیزهای عجیب و غریب را از کجا
سلام دوستان
میخوام شما رو به خوندن یک پست قاطی پاتی دعوت کنم.
قدیم ها من یک دفتری داشتم که اسمش رو گذاشته بودم دفتر آرزوها، اون موقع ها خیلی تو جو قانون جذب و مثبت اندیشی و مدیتیشن و یوگا و خود هیپنوتیزم و تلقینات مثبت بودم. خواسته هام رو تو اون دفتر مینوشتم، رنگی شون میکردم، جملات مثبت مینوشتم، چیزهایی که بهشون نیاز داشتم تا خریداری شون کنم ولی بابت شون پولی نداشتم و خلاصه تمام حس های مثبت و درد دل های دو نفره با خدا رو. 
امروز بعد چند سال داش
امشب شب خیلی مهمیه.
من و آقای محترم کل امسال رو منتظر امشب بودیم تا دعا کنیم.
اگر سال های قبل به این اعتقاد داشتم که شب سال نو سرنوشتم ساخته میشه، حدود یک سالی هست که نظرم عوض شده.
در این شب عزیر از خدا می خوام که خیر و صلاحشو برام پیش بیاره. الهی آمین.
+فارغ از درجه ی دین داری هر فردی، فکر میکنم نشه با این موضوع جنگید که دعا کردن، به آدم آرامش میده. من روزهای زیادی با خودم در تقلا بودم که منکر همه چیز بشم. منکر دعا کردن و بر آورده شدن آرزوها و .. . راس
بخش اول عجیب ترین سازه ها در جهان
برخی مواقع تکرار باعث میشود که انسان ها از عادت های گذشته خود فاصله بگیرند و دست به کارهای عجیب بزنند. در مورد ساختمان ها هم وضعیت مشابهی حاکم است. وقتی ساختمان های چهارگوش تکراری حوصله انسان ها را سر می برند، ساختمان هایی متولد میشوند که از تخیل و احساسات درونی و شاید آرزوها نشئت گرفته، که البته برخی از آن ها واقعا زاده ذهن مهندسان و هنرمندانی بسیار بزرگ بوده و هست.
ادامه مطلب
هو سمیع
.
#قسمت_دوم
.
رسیدم تهران 
از اتوبوس پیاده شدم و کش و قوسی به بدن خسته از راهم دادم
دلم من رو می کشید سمت پاتوق های همیشگی خودم
وقتایی که تنهایی بهم چیره می شد و دنیا رو سرم آوار
بهشت زهرا
سوار مترو شدم و خودم رو اونجا دیدم
به تک تک اون هایی که هم دم همیشگی ام بودند سر زدم
ادامه مطلب
اگه به جای نوشتن دلیل آرزو  وقت و انرژی خود رو روی چگونگی و نحوه رسیدن بهش صرف کنیم .فکرفورا خودش رو مطرح میکنه و شروع به عرض اندام میکنه و باهزار دلیل در مقابل این آرزوها سنگ اندازی می کنهانجام هیچ کاری برای کاینات غیر ممکن نیست. کاری نکنین که بعد از مدتی وقتی به سراغ جعبه اومدین و متوجه شدین که تمام سفارشات و آرزوهای ارسالی به جعبه تمام و کمال محقق شدن ، حسرت بخورین که چرا سفارشات بیشتری رو به این جعبه نفرستادین!!
قوی تر آمدم اما خداقوت به بازویت
که بردی لشکر قلب مرا با تار گیسویت
نمی دانم میان برق چشمانت چه وردی بود
که هم جادوگران ماندند در تفسیر جادویت
تو آن سیلی و من آوار گیلانم تو میدانی
که هر دم غرق می گردم میان این هیاهویت
نمی دانم کجا آموختی علم قضاوت را
که هر جا بوده حق با من تو گفتی از ترازویت
شبیه تنگ بی ماهی بدون تو چه آرامم
دچارت بودم و در انتظار نوش دارویت
کتابی یافتم در “عمق تنهایی” خود از خود
از امشب می شوم با شعرهایم من غزل گویت
محمد امین
 
ذهن من دیگه گنجایششو نداره . واقعا دیگه دارم همه چیز رو پس میزنم . کاش همه‌مون با هم بمیریم. کاش یچی بشه و کل این کشور متعفن حال بهم زن با هم نابود شه. ما بمیریم. همه با هم بمیریم تا دیگه شاید این غم ، شاید این بغض کوفتی تموم شه.شاید نحسی تموم شه . بعدتر تو تاریخ مینویسن که صبح یه روز، یه کشور با تمام مردمش ، از فرط غم نابود شد. اون مردمو یادتون نیاد شاید . اونا آدم‌هایی بودن که جونشون، آرزوهاشون، امید هاشون برای هیچکس تو دنیا اهمیت نداشت. اونا ی
دانلود آهنگ جدید یاشار مینایی به نام حواست کجاس
Текст песни Havaset Kojas Yashar Minaei
داری میری و حال من بدتره یکی دیگه نازتو میخرهТы уезжаешь, и теперь мне хуже покупать другую
بگو عطری که داده بودن بهت داره از تن عاشقت میپرهСкажите, что аромат, который вам дан, заставляет вас влюбиться
داری میری آوار میشه تنم به هرکی واسه موندنت رو زدم

ادامه مطلب
داشتن بچه مدرسه‌ای وقتی که شاغل باشیم، اضطراب زیادی را به ما وارد می‌کند. ما سعی می کنیم برنامه کاری خودمان را حفظ کنیم و در عین حال مسئولیت‌های جدیدی علیرغم داشتن سرویس مدرسه بر سرمان آوار شده است. ما از یک سو نمی‌خواهیم بچه آسیب ببیند و از سوی دیگر نمی‌خواهیم کارمان را هم از دست بدهیم.
ادامه مطلب
خیلی وقتها به این فکر می کنم که چه انتظاری از دنیا دارم؟ دنبال چی هستم؟ کجا را می خوام بگیرم؟
وقتی خیلی سطحی فکر می کنم آرزوها و خیالات بزرگی دارم ولی وقتی عمیقتر نگاه می کنم می بینم دنبال یک چیز بیشتر نیستم و تمام تلاشم صرفا در این راستاست.
شادی
 
اما معنی این شادی چیه؟ آنچه که در اعماق وجودم حس کرده ام احساس رضایت از لحظه ها است. مثلا وقتی در حال عبور از خیابان هستم با برداشتن یک تکه آشغال از روی زمین احساس رضایت می کنم. وقتی با یک کودک با مهرب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها